میان مرغان مهاجر آن که در انتهاست شاید ضعیف ترین باشد ...
شاید امّا ...
دل بسته ترین است ...
انگار تصور من از خوشبختی
با تصور خدای من متفاوت است !...
خـــــــدایا
فکر میکنم لازم است کمی باهم صحبت کنیم ...
چنان قوی باشید که از آدمهای نالایق بگذرید
و آنقدر صبور که برای آدمهای لایق به انتظار بنشینید....
مترسک را دار زدند، به جرم دوستی با پرنده…
که مبادا تاراج مزرعه را به بوسه ای فروخته باشد
اینجا “قحطی عاطفه”هاست…