آسمان آبی

داستان کوتاه

آسمان آبی

داستان کوتاه

نا امید نشو

  

ریشه از سنگ قویتره. 

 موفقیت زمان میبره.... 

 پس ایمانت رو نباز و ناامید نشو.

 

آزادی و آزادگی

 

 

من هنگامی آزادم که همه ی جهانیان آزاد باشند... 

 تا هنگامی که یک نفر اسیر در جهان هست، آزادی وجود ندارد.


دست گیری

 

 

آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران

 می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده

 ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد

 شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می

 گیری ، می خواهم بدانم،دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا

 برای خوشبختی خودت دعا کنی؟

بسوی کدام قبله نماز می گزاری که دیگران نگزارده اند؟

               طریقت بجز خدمت خلق نیست                به تسبیح و سجاده و دلق نیست

تظاهر به پاکدامنی

 

 

برای هرزگی، هزار راه هست؛ 

اما هیچ کدام بـه اندازه تظاهر به، «پاکدامنی» 

کـثیـف نـیـست 


چه بسیار انسانها دیده ام

 

 

چه بسیار انسان ها دیدم تنشان لباس نبود؛ 

و چه بسیار لباس ها دیدم که انسانی درونش نبود ...!


نه زیباست نه رمانتیک!!!

 

نه عزیز دلم...

همه شبیه هم نیستند!

برف برای دست های یخ زده کودکان روستا.

نه زیباست نه رمانتیک!!!