آسمان آبی

داستان کوتاه

آسمان آبی

داستان کوتاه

یادداشتی تامل بر انگیز

داشتم به میهمانم می گفتم  

 

که اگر راحت تر است  

 

رویه نایلونی روی مبل های سفید را بردارم،  

 

نرسیده بودم قبل از رسیدنشان برشان دارم،  

 

او تعارف کرد و گفت راحت است من اما گرمم شد و برش داشتم،  

 

ادامه مطلب ...

حوا

حــــــــــــوا... 

تو مگر سیب را پوست کندی خوردی؟ 

که دنیا اینگونه پوست ما را میکند!!  

 

 

فقط "زنـدگی"

قیافـه ام تابلـو شـده بــود !

گفتـن : چی میـکـشی ؟

گفتـم : "زجــر"

گفتـن : نـه یعـنی چی مـصـرفـــ میـکنی ؟

گفتـم : فقط "زنـدگی" . . . . !!!