آن اتفاق زرد
می افتد
افتاد
آن سان که مرگ
آن اتفاق سرد-
اما
او سبز بود و گرم
که افتاد....
"قیصر امین پور"
اما با این همه تقصیر من نبود که با این همه... با این همه امید قبولی در امتحان سادهْ تو رد شدم اصلاً نه تو ، نه من! تقصیر هیچ کس نیست از خوبی تو بود که من بد شدم!
ناگهان دیدم سرم آتش گرفت سوختم ، خاکسترم آتش گرفت چشم وا کردم ، سکوتم آب شد چشم بستم ، بسترم آتش گرفت در زدم ، کس این قفس را وا نکرد پر زدم ، بال و پرم آتش گرفت از سرم خواب زمستانی پرید آب در چشم ترم آتش گرفت حرفی از نام تو آمد بر زبان دستهایم ، دفترم آتش گرفت
گفت: احوال ات چطور است؟ گفتم اش: عالی است مثل حال گل! حال گل در چنگ چنگیز مغول!
مردم همه تو را به خدا سوگند می دهند اما برای من تو آن همیشه ای که خدا را به تو سوگند
اما
با این همه
تقصیر من نبود
که با این همه...
با این همه امید قبولی
در امتحان سادهْ تو رد شدم
اصلاً نه تو ، نه من!
تقصیر هیچ کس نیست
از خوبی تو بود
که من
بد شدم!
ناگهان دیدم سرم آتش گرفت
سوختم ، خاکسترم آتش گرفت
چشم وا کردم ، سکوتم آب شد
چشم بستم ، بسترم آتش گرفت
در زدم ، کس این قفس را وا نکرد
پر زدم ، بال و پرم آتش گرفت
از سرم خواب زمستانی پرید
آب در چشم ترم آتش گرفت
حرفی از نام تو آمد بر زبان
دستهایم ، دفترم آتش گرفت
گفت: احوال ات چطور است؟
گفتم اش: عالی است
مثل حال گل!
حال گل در چنگ چنگیز مغول!
مردم همه
تو را به خدا
سوگند می دهند
اما برای من
تو آن همیشه ای
که خدا را به تو
سوگند