آسمان آبی

داستان کوتاه

آسمان آبی

داستان کوتاه

لنگه های چوبی درب..

 
 
لنگه های چوبی درب حیاطمان؛ 
گر چه کهنه اند و جیرجیر می کنند؛ 
ولی خوش به حالشان که لنگه ی هم اند . 
 
 
نظرات 6 + ارسال نظر
SAMAN چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 ساعت 06:57 http://WWW.SAMANASADOLLAHI.BLOGFA.COM

خیلی زیبا نای3

نارسیس چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 ساعت 10:10 http://20000p.blogfa.com

آدمها مثل رودخانه های جاریند....
زلال که باشی سنگهایت را میبینند
بر میدارند و نشانه میروند
درست به سمت خودت......
با این وجود باز هم زلال باش
این است فرق رودخانه با مرداب

مرسی نارسیس عزیزم

مثل همیشه نظرهایی که برام میزاری یک یک

سارا ـ سناتور چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 ساعت 13:20 http://www.rozina.blogfa.com

سلام به ملودی دوست بی معرفت خودم
۲۳ اردیبهشت تولدمو به خودم تبریک میگم تا بعضیا شرمنده شن
فقط اومدم بت یادآوری کنم خیلی بی معرفتی
بای

یادداشتهایی برای هیچ کس چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 ساعت 14:38 http://badsectorr.blogsky.com/

تمام ستاره های اسمان را دوست دارم
اما انها در مقایسه با آنهایی که در چشمانت هستند هیچند.....

یادداشتهایی برای هیچ کس پنج‌شنبه 26 اردیبهشت 1392 ساعت 21:45 http://badsectorr.blogsky.com/

سلااااااااام....
این کامنتای من چرا تایید نمیشن؟؟؟؟؟

یادداشتهایی برای هیچ کس دوشنبه 30 اردیبهشت 1392 ساعت 09:31

می‏پرسد همه چیز خوب است، می‏گویم: همه چیز عالیست، جز اینکه نمی‏دانم چطور به تو بگویم دوستت دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد