آسمان آبی

داستان کوتاه

آسمان آبی

داستان کوتاه

یاد مرگ

من یقین دارم که برگ ، 

کاین چنین خود را رها کردست در آغوش باد ، 

فارغ است از یاد مرگ !


آدمی هم مثل برگ ، می تواند زیست بی تشویش مرگ ، 

گر ندارد همچو او آغوش مهر باد را ، 

می تواند یافت لطف : 

«هر چه باداباد را » 

 

 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نسترن دوشنبه 11 دی 1391 ساعت 14:16

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد