آسمان آبی

داستان کوتاه

آسمان آبی

داستان کوتاه

ویترین زندگی

تو ویترین زندگیت به عروسکی که مال تو نیست دل نبند .   

چون اون فقط وسوست می کنه اونی که داری و از دست بدی 

نظرات 9 + ارسال نظر
محمدرضا یکشنبه 13 بهمن 1387 ساعت 12:03 http://www.memarati.blogsky.com

سلام
لطفا به من بگین از کجا باید فهمید این عروسک مال کیه؟؟
به نظر من عروسک مال کسی ِ که بیشتر از بقیه دوسش داشته باشه!!!

آتوشا یکشنبه 13 بهمن 1387 ساعت 12:21

در میان هر سیب دانه ها محدود است
در میان هر دانه سیب ها نامحدود
چیستان عجیبی است دانه باشیم نه سیب

آتوشا یکشنبه 13 بهمن 1387 ساعت 12:28

زندگی مثل یک دیکته است هی غلط می نویسیم هی پاک
می کنیم باز می نویسیم و دوباره پاک میکنیم غافل از اینکه یک روز داد میزنن ورقا بالا

آتوشا یکشنبه 13 بهمن 1387 ساعت 12:34

آنچه که هستی هدیه خداوند به توست
و آنچه که خواهی بود هدیه تو به خداست
پس بی نظیر باش

آتوشا یکشنبه 13 بهمن 1387 ساعت 12:43

همیشه غمگین ترین لحظات را
عزیزترین کسانمان به ما هدیه می دهند

آتوشا یکشنبه 13 بهمن 1387 ساعت 12:51

به اندازه گریه گنجشک دوستت دارم
شاید این دوست داشتن کم به نظر آید
اما وقتی گنجشک ها گریه می کنند (می میـــــــــــــــــــرند)

آتوشا یکشنبه 13 بهمن 1387 ساعت 14:37

انسان ساخته افکار خویش است فردا همان خواهد شد که امروز می اندیشی

آدم خود بین چاره ای جزفرود آمدن ندارد

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت... سرها در گریبان است
کسی سر بر نیاردکرد... پاسخ گفتن و دیدار یاران را کرده تاریک ولغزان

خوشبختی را دیروز به حراج گذاشتن.. ولی حیف که من زاده امروزم
خدایا جهنمت فرداست پس چرا امروز می سوزم

آتوشا یکشنبه 13 بهمن 1387 ساعت 15:25

وقتی که میگویی دوستت دارم اول روی این جمله فکر کن شاید نوری را روشن کنی که خاموش کردن آن به خاموش شدن او ختم شود

آتوشا دوشنبه 14 بهمن 1387 ساعت 15:04

خود را به که بسپارم وقتی که دلم تنگ است پیدا نکنم همدل دلها همه از سنگ است گویا که در این وادی از عشق نشانی نیست گر هست یکی عاشق آلوده به صد رنگ است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد