-
نفرت و کینه
سهشنبه 23 اسفند 1390 19:18
من برای متنفر بودن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم؛ زیرا درگیر دوست داشتن کسانی هستم که مرا دوست دارند ...
-
آنچه ..
دوشنبه 22 اسفند 1390 21:27
آنچه از انجماد بازم می دارد، لبخند کودکی است که در خیابان می دود و پروانه ها در دست های مهربانش به خواب رفته اند...
-
داداشی
دوشنبه 22 اسفند 1390 09:20
داداشی به نظر تو زندگی بعد از تولد وجود داره؟ آیا تو به وجود مامان اعتقاد داری؟ - - - نه من به این اراجیف اعتقادی ندارم؛ من یک روشنفکرم مگه تا حالا مامان رو دیدی؟
-
سرنوشت ..
دوشنبه 15 اسفند 1390 18:57
به سرنوشت بگویید ، اسباب بازی هایت بی جان نیستند، آدمند، می شکنند ... آرامتر!
-
اشتیاق
یکشنبه 14 اسفند 1390 19:44
بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی آهنگ اشتیاق دلی درد مند را شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق آزار این رمیده ی سر در کمند را بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان عمریست در هوای تو از آشیان جداست دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام خواهم که جاودانه بنالم...
-
میدان....
پنجشنبه 11 اسفند 1390 18:34
میدان بزرگ شهر را به جرم نذاشتن طناب دار تخریب می کنند
-
دنیا..........
پنجشنبه 11 اسفند 1390 14:45
دنیا که شروع شد زنجیر نداشت، خدا دنبای بی زنجیر آفرید آدم بود که زنجیر را ساخت شیطان کمکش کرد دل، زنجیر شد ، زن،زنجیر شد ، دنیا پر از زنجیر شد و آدم ها همه دیوانه زنجیری !!!!!!!!!!!!
-
دوست داشتن
سهشنبه 9 اسفند 1390 17:54
برای دوست داشتنت پروانه ها را پرواز دادم تا تمامی شمع های دنیا را بوسه بزنند
-
جوجه تیغی
دوشنبه 1 اسفند 1390 10:04
تا به حال جوجه تیغی رو از این طرفش دیده بودی
-
باران
یکشنبه 30 بهمن 1390 09:38
-
باز باران..
یکشنبه 30 بهمن 1390 09:09
باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه خانه ام کو؟ خانه ات کو؟ آن دل دیوانه ات کو؟ روزهای کودکی کو؟ فصل خوب سادگی کو؟ یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین؟ پس چه شد دیگر کجارفت خاطرات خوب و رنگین در پس آن کوی بن بست در دل تو آرزو هست؟ کودک خوشحال دیروز غرق در غمهای امروز یاد باران رفته از یاد آرزوها رفته بر باد باز...
-
گفتگوی انسان با خدا
یکشنبه 30 بهمن 1390 09:02
تو گفتی «آن غیر ممکن است»، خداوند پاسخ داد «همه چیز ممکن است» تو گفتی «هیچ کس واقعاً مرا دوست ندارد»، خداوند پاسخ داد «من تو را دوست دارم» تو گفتی «من بسیار خسته هستم»، خداوند پاسخ داد «من به توآرامش خواهم داد» تو گفتی «من توان ادامه دادن ندارم»، خداوند پاسخ داد «رحمت من کافی است» تو گفتی «من نمیتوان مشکلات را حل...
-
سخنان بزرگان
یکشنبه 30 بهمن 1390 08:52
تا زنده هستید دل خود را زنده و شاداب نگهدارید . فرصت برای دلتنگی ومر گ بسیار زیاد است . اسکار وایلد هر روز همان روز را زندگی کن و بدین سان تمامی عمر را زندگی کرده ای . نانسی سیمس آنکه پوزش نمی داند چیست! مناسب دوستی نیست . حکیم ارد بزرگ
-
خوب فکراتو بکن ...
جمعه 28 بهمن 1390 20:02
قبل از اینکه به کسی بگویی دوست دارم خوب فکراتو بکن چون شاید چراغی در دلش روشن میکنی خاموش کردنش... به خاموش شدن او بیانجامد
-
کم کم
یکشنبه 23 بهمن 1390 14:35
کم کم شکست هایت را خواهی پذیرفت و یاد میگیری که خاک فردا برای خیال ها مطمئن نیست
-
لبخند بزرگترین هدیه
یکشنبه 23 بهمن 1390 12:37
-
ببین چقدر دوست دارم
یکشنبه 23 بهمن 1390 11:55
جالبه ها !!! ببین مو چقد دوست داروم!!! 99669999996669999996699666699666999966699666699 99699999999699999999699666699669966996699666699 99669999999999999996699666699699666699699666699 99666699999999999966666999966699666699699666699 99666666999999996666666699666699666699699666699...
-
باز هم .....
یکشنبه 23 بهمن 1390 09:03
باز هم میخواهم بنویسم از مهمانی دیشب من و دل ، که بی شک جای تو خالی بود ! از مستی و بی قراری ام ، که نگاهم در عطش دیدار تو بود ! از نقاشی کلمات بر بوم دلم ، که واژه ها برای بیان حرف دلم حقیر بود ! از همه چیز که دست به دست هم داده بودند تا دوباره قلم را بردارم ، با او آشتی کنم و اینها همه به خاطر تو بود ! برای تو ......
-
دوستت دارم بسیار
دوشنبه 17 بهمن 1390 08:20
بر روی کاغذ سفید با قلبی از محبت سرشار خواستم واژه ای بنویسم که بماند در ذهنت یادگار هرچه فکر کردم چه باید نوشت و این ورق راکرد سیاه واژه ای به ذهنم خطور نکرد جز اینکه دوستت دارم بسیار گرچه سخت است دوری ولی می دانم این را که می کنمت هر روز یاد ، آن هم بطور کرار دلم به دلت گره خورده که نمی توان کردش باز گره اش را با...
-
خودم برایش میگویم ......
شنبه 15 بهمن 1390 12:21
چند روز پیش دختر کوچولوی سه سالهی یکی از دوستانم که اومده بود خونه ی ما با دیدن سوسک در آشپزخانه ما ذوق کرد و جلو رفت تا با دست کوچکش سوسک را ناز کند مامانش گفت خونه جدیدمون پر از سوسک بود وقتی این به دنیا آمد برای این که اذیت نشه هر روز رفتیم با سوسکها حرف زدیم و بازی کردیم. آوردیم و آنها را شریک کردیم در...
-
سروده ای زیبا و دلنشین از زنده یاد مجتبی کاشانی
یکشنبه 18 دی 1390 11:08
در مجالی که برایم باقیست باز همراه شما مدرسه ای می سازیم که در آن همواره اول صبح به زبانی ساده مهر تدریس کنند و بگویند خدا خالق زیبایی و سراینده ی عشق آفریننده ماست مهربانیست که ما را به نکویی دانایی زیبایی و به خود می خواند جنتی دارد نزدیک ، زیبا و بزرگ دوزخی دارد – به گمانم - کوچک و بعید در پی سودایی ستکه ببخشد ما...
-
زندگی یک سفر است
چهارشنبه 14 دی 1390 14:30
حرمت اعتبار خود را هرگز در میدان مقایسه ی خویش با دیگران مشکن که ما هر یک یگانه ایم موجودی بی نظیر و بی تشابه و آرمانهای خویش را به مقیاس معیارهای دیگران بنیاد مکن تنها تو می دانی که "بهترین" در زندگانیت چگونه معنا می شود از کنار آنچه با قلب تو نزدیک است آسان مگذر بر آنها چنگ درانداز، آنچنان که در زندگی خویش...
-
خدایا تو رو میخوانیم
چهارشنبه 14 دی 1390 14:14
وقتی قلبهایمان کوچکتر از غصههایمان میشود وقتی نمیتوانیم اشکهایمان را پشت پلکهایمان مخفی کنیم و بغضهایمان پشت سر هم میشکند وقتی احساس میکنیم بدبختیها بیشتر از سهممان است و رنجها بیشتر از صبرمان؛ وقتی امیدها ته میکشد و انتظارها به سر نمیرسد وقتی طاقتمان تمام میشود و تحملمان هیچ ... خوابهایمان...
-
زندگی زیباست
چهارشنبه 14 دی 1390 14:06
زندگـــی زیبـاســـت چشمـی بـاز کـن گردشـــی در کوچــه باغ راز کن هر که عشقش در تماشا نقش بست عینک بد بینی خود را شکسـت علـت عـاشــــق ز عـلتــها جــداســـت عشق اسطرلاب اسرار خداست من مـیـــان جســـمها جــان دیـــده ام درد را افکنـــده درمـان دیـــده ام دیــــده ام بــر شـــاخه احـســـاســها می تپــد دل در شمیــــم...
-
بخند تا دنیا برویت بخنده..
چهارشنبه 14 دی 1390 13:59
آخرین باری که خندیدید کی بود؟ یادتان هست؟ منظور یک خنده خوب و از تهدل است؛ خندهای که صورت شما را سرخ کند و هنگام خندیدن اشک از چشمانتان جاری شود. البته خندیدن آسان است، اما هنگامی که بتوانید اندیشههای خود را تحت تسلط درآورید میتوانید ادعا کنید به کنترل شادمانی خود نیز دست یافتهاید. وقتی اصول شادمان زیستن را...
-
امروز
چهارشنبه 14 دی 1390 13:41
امروز صبح اگر از خواب بیدار شدی و دیدی ستاره ها در آسمان نمی تابند ناراحت نشو حتما دارن با تو قایم باشک بازی میکنن پس با آنها بازی کن امروز هرچقدر بخندی و هرچقدر عاشق باشی از محبت دنیا کم نمیشه پس بخند و عاشق باش امروز هرچقدر دلها را شاد کنی کسی به تو خورده نمیگیرد پس شادی بخش باش امروز هرچقدر نفس بکشی جهان با مشکل...
-
پرواز
سهشنبه 29 آذر 1390 14:10
پسر کوچکی بود که رویای پرواز داشت و آرزو می کرد که بتواند مانند پرندگان در آسمان به پرواز در آید . روزی او به پارک نزدیک خانه شان رفت . در آنجا پسری را دید که به دلیل بیماری فلج اطفال قادر به راه رفتن نبود . پسرک تنها روی شن نشسته بود و با سنگیزه ها بازی می کرد . به او نزدیک شد و پرسید تو هم مثل من دوست داری پرواز کنی...
-
سه جلوش بی نهایت صفر
شنبه 28 آبان 1390 13:55
داشت دفتر مشقش را جمع می کرد.چشمش افتاد به روزنامه ای که مادر روی آن برای همسایه ها سبزی پاک کرده بود.تیترش یک "سه" بود با بینهایت "صفر"جلوش.عدد "سه"ناگهان او را از جا پراند. - بابا، پس فردا با بچه های مدرسه می برنمون اردو. سه هزار تومن می دی؟ بابا سرش را بلندنکرد.باصدایی آرام گفت:فردا یه...
-
دوستت دارم خدا .... دوستت دارم
دوشنبه 9 آبان 1390 09:12
گاه برای نوشتنم هم دلیل ندارم،گاه خودم را هم بی دلیل میپندارم.... گاه گاهی می خواهم درون واژه ها گم شدهای پیدا کنم از جنس احساس و بنوازم آهنگ محبت را بر دیواره ی قلبش و بفهمانم که دلیل بودنم می باشد! و گمان کنم می رسم به او ، او که بدنش را مخفی کرده و چشم و دیدگان دیگر تاب زیاد باز ماندن را برای جستنش ندارد .... پس...
-
پا به پای کودکی
دوشنبه 2 آبان 1390 09:11
پا به پای کودکی هایم بیــا کفش هایت را به پا کن تا به تا قــاه قاه خنده ات را ساز کن باز هم با خنده ات اعجاز کـــن پا بکوب و لج کن و راضی نشو با کسی جز عشق همبازی نشو بچه های کوچه را هم کن خبر عاقلی را یک شب از یادت ببر خاله بازی کن به رسم کودکی بـــا همان چادر نماز پولکی طعم چای و قوری گلدارمان لحظه های ناب بی...