:*:.*:.*:.*:.*:.*:.*:.*:.
*:.*:.*:.*:.*:. *:.*:.*
پرواز را بیاموز !
نه برای اینکه از زمین جدا باشی ...!!
برای آنکه به اندازه ی فاصله ی زمین تا آسمان گستـــرده شـــوی...
:*:.*:.*:.*:.*:.*:.*:.*:.
*:.*:.*:.*:.*:. *:.*:.*
ادامه...
نترسیم از مرگ (مرگ پایان کبوتر نیست. مرگ وارونه یک زنجره نیست. مرگ در ذهن اقاقی جاری است. مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد. مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید. مرگ با خوشه انگور می آید به دهان. مرگ در حنجره سرخ - گلو می خواند. مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است. مرگ گاهی ریحان می چیند. مرگ گاهی ودکا می نوشد. گاه در سایه است به ما می نگرد. و همه می دانیم ریه های لذت ، پر اکسیژن مرگ است.)
گفتی میروم باران که ببارد بر میگردم باور کردم حالا سالها از دوری دیدارو دست ها در گذرباران هایی که آمدند تا دست خلوت های مرا به دور دست تو گره بزنند می گذرد و تونیامدی حق داری دیگر روزگار اعتمادبا باران وبابونه های خیالی گذشته است و من حتی نگران نیامدنت هم نیستم حالا خوب میدانم هر بارانی که ببارد چشمانی منتظر دنبال دستهای تنهایی میگردند که صاحب شعرند و قرار است روزی به بهانه باران برگردند
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
نترسیم از مرگ
(مرگ پایان کبوتر نیست.
مرگ وارونه یک زنجره نیست.
مرگ در ذهن اقاقی جاری است.
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد.
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید.
مرگ با خوشه انگور می آید به دهان.
مرگ در حنجره سرخ - گلو می خواند.
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است.
مرگ گاهی ریحان می چیند.
مرگ گاهی ودکا می نوشد.
گاه در سایه است به ما می نگرد.
و همه می دانیم
ریه های لذت ، پر اکسیژن مرگ است.)
گفتی میروم
باران که ببارد بر میگردم
باور کردم
حالا سالها از دوری دیدارو دست ها
در گذرباران هایی که آمدند
تا دست خلوت های مرا
به دور دست تو گره بزنند
می گذرد
و تونیامدی
حق داری
دیگر روزگار اعتمادبا باران وبابونه های خیالی گذشته است
و من حتی نگران نیامدنت هم نیستم
حالا خوب میدانم
هر بارانی که ببارد
چشمانی منتظر دنبال دستهای تنهایی میگردند
که صاحب شعرند
و قرار است روزی
به بهانه باران برگردند