آسمان آبی

داستان کوتاه

آسمان آبی

داستان کوتاه

سخن بزرگان

بدگویی ، رسوایی در پی دارد . اُرد بزرگ


آنانی که می بخشند و در بخشش خود معنایی برای درد و شکنجه نمی یابند . اینان در جستجوی هیچ نوع شادی نیستند و حتی به فکر نشر مناقب و فضایل خود نمی افتند . اینان آنچه را که دارند می بخشند ، مانند گلها و ریحانها که بوی عطرآگین خود را در چمنزارها و جلگه ها پخش می کنند .
خدای بزرگ با دست این افراد سخن می گوید و از میان دیدگان این اشخاص به زمین لبخند می زند . جبران خلیل جبران


آنچه آدمی را والا می کند مدت احساس های والا در اوست نه شدت آن احساس ها. فریدریش ویلهلم نیچه


هفت چیز نشان بی خردی است : خشم آوردن بر بی گناه ، بخشش به ناسزاوار ، ناسپاسی به یزدان ، پراکندن راز ، دست زدن به کار ناسودمند ، اعتماد به مردمان نا استوار ، لجاج و ستیهندگی در درغگویی . بزرگمهر بختگان 

 

با تشکر از مت و پت

نظرات 3 + ارسال نظر
محمدرضا شنبه 12 بهمن 1387 ساعت 09:17 http://memarati.blogsky.com/

سلام
خوبی وبلاگت خیلی قشنگه
مطالبش هم واقعا آموزندس.
امیدوارم موفق باشی

آتوشا شنبه 12 بهمن 1387 ساعت 11:50

سوختم،بزن باران شاید تو خاموشم کنی
شاید امشب سوزش این زخم ها را کم کنی
آه باران ،من سراپای وجودم آتش است
پس بزن باران،بزن شاید تو خاموشم کنی

آتوشا شنبه 12 بهمن 1387 ساعت 14:42

وقتی که دیگر نبود،به بودنش نیازمند شدم، وقتی که دیگر رفت من به انتظار آمدنش نشستم، وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد من شروع کردم وقتی که او تمام شد ... من آغاز شدم
و چه سخت است
تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن
مثل تنها مردن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد